یه روز یکی میگف ساعت و دقیقه که یکی میشه یعنی یکی به یادته.

مسخره ترین حرف عالم بود حرفش میدونم.

ولی ما باورمون شد همین جوری الکی.

میدونی که دنیا همونیه که باور داشته باشی نه؟

میخوام بگم حالا که ساعت گوشیم خود به خود رفته رو طاعت دمشق و هر بار که نگاهش میکنم ساعت و دقیقه ش یکیه ته دلم قرص میشه واقعنی.

میدونی که دنیا همونیه که ته دلت بگه مگه نه؟

ته دل من این روزا آشوبه که تو کی هستی که از دمشق به یاد منی.

میدونی حاجتم چیه.

میدونی خدا گفته بخوانید تا استجابت کنم دیگه مگه نه؟.

منم خوندم. با ته دلم خواستم. باور کردم که میدن.

چیزی نمیگم.

فقط اینکه راست میگم مگه نه؟


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها